۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

یکی خرسند از رفتن ودیگری غمگین از تنها شدن


خدایا مرا هم بکش خودت میگویی مرگ یک سنت است

جایگاه ابدی

خدایا قبل از انجام هر گناه این تصویر را به خاطرم بیاور






مرا مثل هندو
مثل بودا بسوزان
و خاکستر آخرین نغمه های مرا
بر سر خاک مرده بپاش
برسر خاک بی معرفت
که تا آخرین لحظه
حالی نپرسید از من
من از نسل فرهاد
و فریاد بودم.
درخت نحیف تنم
را بسوزان
کمی از صدای مرا
در دل بیستون
دفن کن
کنار صداهایی از
جنس فرهاد و فریاد،
خدایا، مرا مثل هندو، مثل بودا
غریبانه، در غربت رنگها و صداها بسوزان
وخاکسترم را بر سر خاک مرده بپاش،
به آقای شب هم بگو که ؛ خطر رفع شد،
من مرده ام ………

عشق دو طرفه عشقه


تا وقتي قلب عريان كسي را نديدي بدن عريانت را نشانش نده! هيچ گاه چشمانت را براي کسي که معني نگاهت را نمي فهمد گريان مکن. قلبت را خالي نگه دار. اگر هم يه روزي خواستي كسي را در قلبت جاي دهي سعي كن كه فقط يك نفر باشد. به او بگو كه تو را بيش تر از خودم وكمتر از خدا دوست دارم. زيرا كه به خدا اعتقاد دارم وبه تو نياز دارم

۱۳۸۶ بهمن ۲۸, یکشنبه

ای تو بـهـانه واسـه مـوندن...


با خــود زمــزمه می کنم : "مـن مـعـین را دوست دارم زیــرا ؛
- به احســاسم شکل می دهــد ،
- ســاده و صمیمی و بی ریا و نمونه ی یک انسـان واقعـی است ،
- وارث خـاطـرات مـن است ،
- صــدایش را چـنین بی ریا با میلیون هـا هـوادارش تقسـیم کـرده است ،
- مـعـین من و میلیون ها هم زبان من است ،
-...
و اگــر از خوبی های او و احسـاسم نسبت به او بخـواهم بنویسم در کل صـفحات تار نمـای وب نخواهد گنجید.
امـیدواریم کـه روزی و روزگاری بسیار نزدیک از گــرمای وجود اســتاد مـعـین در کـنار خــود بهــره مـند شــویم.
۲۱ دی ســالروز شکفته شــدن مـعـین مـبارک ، امــیدواریم کـه او سـالیان دراز در کـنار خـانواده و عـزیزانش سـالم و مـوفق باشد.

اسم این شهر عجیب است بیا برگردیم، قصد این قوم فریب است بیا برگردیم، آن که یک روز دل به نگاهش دادیم خنده اش سرد و غریب است بیا برگردیم عشق بازیچه شهر است ولی در دل ما دختر عشق نجیب است بیا برگردیم

غرور نداشته باش


هر چه باشی نازنین ایام خوارت می کنه ، هر چه باشی شیر دل، دنیا شکارت می کنه ، هر چه باشی با لب خندان میان دیگران ، عاقبت طبیعت اشک بارت می کنه

۱۳۸۶ بهمن ۲۶, جمعه

۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه